عشق من يانگوم

ابتدا از قسمت قبل نشون میده که اون چند تبهکاری که سنگ نمک ها رو با نت های موسیقی عوض کردن اومدن و امپراطور(که خودش رو سربازرس معرفی کرده) به همراه دون

خلاصه قسمت هفتم افسانه دونگ اي

ابتدا از قسمت قبل نشون میده که اون چند تبهکاری که سنگ نمک ها رو با نت های موسیقی عوض کردن اومدن و امپراطور(که خودش رو سربازرس معرفی کرده) به همراه دونگ یی در یک بن بست گیر میوفتن و یکی از اون ها از امپراطور میپرسه که شماها کی هستید؟
اون هم میگه که من امپراطور این سرزمین هستم و تو هم شمشیرت رو روی امپراطور این سرزمین گرفتی
که دونگ یی تعجب میکنه و اون ها هم مخندن و میان حمله کنند که امپراطور هم با چند حرکت ناشیانه یکم دورشون میکنه ولی به 30 ثانیه نمیرسه که شکست میخوره و شمشیرش رو میندازن زمین
و تا میان امپراطور رو با شمشیر بزنند یکی از افرادشون خبر میاره که سربازها از همه طرف ما رو محاصره کردن و سریعا میرن تا از خودشون دفاع کنند و فقط یکی از همین تبهکارها میمونه که امپراطور هم شمشیرش رو بر میداره و از فرصت استفاده میکنه و یکم باهاش میجنگه ولی بازهم در حال شکست خوردن هست که این دفعه دونگ یی با شاخه ای از درخت که روی زمین افتاده میاد به کمک امپراطور و اون شاخه ی درخت رو فرو میکنه داخل صورت شخص مقابل و بعد هم با پادشاه فرار میکنند
بعد هم افسر سئو با سربازها میادش و این افراد رو دستگیر میکنند و از اون طرف هم که امپراطور و دونگ یی هم داخل یک خونه مخفی شدن با هم صحبت میکنند که دونگ یی میگه چه جور تونستی همچین دروغی بگی؟
امپراطور هم میگه من دروغ نگفتم گفتم ارگ اونجوری بگم شاید بزارن ما فرار کنیم
بعد هم به دونگ یی میگه که من هیچ وقت این زحمتی که تو برای کشور و امپراطور کشیدی رو فراموش نمیکنم و مطمئن باش که برات جبران میکنم
(تا اینجا در عکس زیر)



بعد از این که افسر سئو اون خلاف کارها رو دستگیر میکنه به سربازها دستور میده که دنبال امپراطور بگردن که پیداش نمیکنند و از اون مجرم ها میپرسه که کجان؟
میگن ما نمیدونیم که امپراطور خودش میاد و میگه من اینجام کسی نگران من نباشه
و بعد افسر سئو به خاطر دیر رسیدنش از امپراطور عذر خواهی میکنه و بعد هم امپراطور میگه نیازی نیست من زندگیم رو مدیون تو ام.
بعد امپراطور دستور میده که عاملین این کار رو (همین عوض کردن سنگ نمک با وسایل موسیقی) رو هر چه سریع تر پیدا کنند و باید عاملین این کار مجازات بشن
بعد هم این خبر به افراد بالا دست این مجرمین میرسه و بعد هم خبر به ملکه دوآگر میرسه که بیش از پیش آشفته حال میشه
از اون طرف هم که بالادست دونگ یی (همون رییسش که تازه امشب اسمش رو گفتن و معلوم شد اسمش آقای هوآنگ هست) از کار دونگ یی شگفت زده میشه .
فردای اون روز هم امپراطور تمامی مقامات رو جمع میکنه و به اون ها دستور میده سنگ نمک هایی که از دیشب از اون مجرمین گرفتند رو بنداز داخل آب(جوش) تا به همه اثبات بشه که این ها سنگ نمک
و بعد هم سنگ ها داخل آب انداخته میشه
(تا اینجا در عکس زیر)



همه از حل شدن نمک ها در آب تعجب میکنند و وزیر دادگستری و عموش هم که میدونستند کار ملکه دوآگر هست به عنوان اولین افراد درخواست مجازات عاملین این کار رو میکنند
سپس افسر سئو و وزیر دادگستری با هم رو به رو میشند و وزیر دادگستری از افسر سئو تقدیر میکنه ولی بهش میگه که میدونم که همیشه خوش شانسی که افسر سئو حرفش رو قطع میکنه و میگه:من فکر میکنم بیشتر به خاطر اینه که تو کارم صادقم
به هر حال از الان وظیفه ی بازجویی این افراد به عهده ی شماست و امیدوارم شما هم تو کارتون خوش شانس باشید
بعد هم نشون میده که ملکه دوآگر داره وزیر(جنگ) رو سرزنش میکنه و بهش میگه این چه افتضاحی بود که بار اوردی؟
اون هم چیزی نداره بگه جز عذر خواهی و بعد ملکه میگه اگر بفهمند کار ما بوده چی؟
وزیر جنگ هم میگه:اون ها فقط افسر مین رو میشناسند و من هم ترتیبی دادم تا افسر مین فرار کنه
که ملکه میگه تو دفعه ی قبل هم همین قول رو به من داده بودی ولی نتیجش چی شد؟
که بعد وزیر جنگ به یکی از سربازهاش دستور میده تا افسر مین رو بکشند
(تا اینجا در عکس زیر)

بعد امپراطور میره پیش بانو جانگ و قضییه رو به طور کامل براش توضیح میده که دیشب چه اتفاقی افتاده و میگه من تمام دیشب رو در اون مورد تحقیق کردم و بی گناهی تو رو ثابت کردم و بعد هم کمی با هم خوش و بش میکنند و امپراطور به شوخی بهش میگه
نمیخوای از من تشکر کنی؟که بانو جانگ میگه حالا میتونم تشکر کنم؟
امپراطور هم میگه نه چون نمیخوام تحت فشار این کار رو انجام بدی و با هم میخندن
البته قبل از این که بانو جانگ به اقامتگاهش برگرده و با امپراطور این صحبت ها رد و بدل بشه امپراطور یاد حرف مادش مییوفته که میگه
من نمیزارم این رعیت حتی نظاف چی قصر من بشه که بعد هم بانو جانگ میرسه و این صحبت های بالا بینشون رد و بدل میشه
از اون طرف هم اقای هوآنگ در حال حسرت خوردن برای این هست که چرا حرف دونگ یی رو باور نکرده که که اول با دونگ یی دعوا میکنه و بهش میگه چرا تو نتونستی من رو متقاعد کنی اگر تو من رو متقاعد میکردی و من گزارش میدادم الان ترفیع رتبه و مقام گرفته بودم
و بعد اون دوست دونگ یی (همون پسره که تا حالا اسمش هم نگفتن ) میاد و به دونگ یی خبر میده که امپراطور به عنوان پاداش برای دونگ یی هدیه ای خاص و ویژه فرستاده که همه میرن وتا ببیند برای دونگ یی چه هدیه ی خاص و ویژه ای فرستاده شده
(تا اینجا در عکس زیر)



هدایا میرسه و میبینند که هدایا کلی غذای سلطنتی(درباری) و لباس های ابریشمی و و لباس هایی از جنس پشم سفید و یه سری هم طلا و جواهر برای دونگ یی هست و برای کادر گروه موسیقی دربار هم همونجوری که گفتم غذاهای درباری و همه از دونگ یی تقدیر و تشکر
میکنند و از اون طرف هم یه عده میرن پیش افسر تا به ظاهر فراریش بدن ولی اون وسط راه متوجه میشه و میگه مگه قرار نبود که من با کشتی برم؟
که افرادی هم که رفته بودن دنبالش هم میگن نقشه عوض شده اون هم میفهمه که باید بمیره یه خنجر در میاره ولی با شمشیر اونها برابری نمیکنه و خنجرش رو میندازن زمین
(تا اینجا در عکس زیر)



و تا میان بکشنش عده ای ناشناس حمله میکنند و تمامی افراد اونجا رو میکشند و خود مین هم نشون میده توسط یکی از اونها گرفته میشه
خبر به افسر سئو میرسه و اون هم به امپراطور گزارش میده
مشخص میشه که اون افراد ناشناس از طرف دادگستری بودن که مین رو انداختن در یک انبار و یک مدرک که نشون میده ملکه دوآگر مقصر بوده رو ازش پیدا میکنند
عموی وزیر دادگستری که خودش یکی از وزرای دربار هست به همراه خود وزیر دادگستری و بانو جانگ جلسه ای برگزار میکنند تا ببینند با اون مدرک چی کار کنند؟
که آیا بدن به امپرتطور یا استفاده دیگه ای ازش ببرند؟
که بانو جانگ میگه که چون ملکه دوآگر زیادی من رو تحقیر کرده اجازه بدید من با اون شخصا مشکلم رو حل کنم و تصمیم میگیره بره پیش ملکه
از اون طرف هم ملکه در اقامتگاهش آروم و قرار نداره که ببینه سر افسر مین چه بلایی اومده و حتی به خاطر استرس نمیتونسته شب رو بخوابه
(تا اینجا در عکس زیر)


بعد همونجوری که در بالا گفتم بانو جانگ میاد پیش ملکه دوآگر و میگه من برای عرض شب به خیر اومدم و چون میدونم در این مواقع امکان دارهاز خواب خوبی برخوردار نباشید براتون هدیه ای آوردم تا کمی راحت تر بتونید بخوابید
و بعد هم اون علامت مخصوص که از افسر مین گرفته بودن رو به ملکه میده و ملکه کلی عصبانی میشه و کلی به بانو جانگ توهین میکنه
بانو جانگ هم میگه شما نگران نباشید اگر این هدیه رو از من قبول کنید این کینه و سوء تفاهم بین ما تموم میشه و من هم با قلبی خوش از این جا میرم که ملکه رو مجبور میکنه که اون به اصطلاح هدیه رو قبول کنه و این یعنی این که بانو جانگ به ملکه میفهمونه که ما بر علیهت مدرک داریم
از اون طرف هم وزیر دادگستری با عموش هم در حال بحث هستند که چرا به بانو جانگ اجازه دادی اون مدرک به اون مهمی رو اون چنین باهاش برخورد بشه میتونستیم اون رو بدیم به امپراطور و در اون صورت بانو جانگ مجازات میشد
که عموش هم میگه نه تا همین حد کاافیه که اون ها از ما بترسند اگر امپراطور مادر خودش رو مجازات کنه چه جوری میتونه با بانو جانگ ازدواج کنه؟
و بعد هم از اون طرف هم نشون میده که بانو جانگ و همراهاش هم دارن از اقامت گاه ملکه میان بیرون
(تا اینجا در عکس زیر)



دونگ یی هم در قسمت امور موسیقی به خاطر این که با کارش باعث شد تا مکارانش غذای سلطنتی بخورند محبوبیت پیدا میکنه و همکاراش به عنوان پاداش هم بهش میگن ما کارای تو رو انجام میدیم و برو استراحت کن
دونگ یی هم میره تا کمی استراحت کنه و بعد هم کمی با دوستش صحبت میکنه و بعد هم به یاد پدر و برادرش و چان سو میوفته و به خودش میگه کاش میشد حداقل و فقط برای یک بار من بتونم ببینمتون
از اون طرف هم افسر سئو چون هنوز خودش رو به خاطر ناپدید شدن دونگ یی و اثبات نشدن این که پدرش گناه کار بوده یا نه خودش رو سرزنش میکنه و تا نیمه های شب روی پرونده ی همون وسیله ساز موسیقی کار میکنه
(تا اینجا در عکس زیر)



بعد هم به خاطر این که در قسمت موسیقی مدیر تغییر کرده بود و هنوز رییسی نداشته اون بخش عموی وزیر دادگستری 2 شخص برای مدیریت اونجا انتخاب میکنه(با بازی مو پال مو و اویی در سریال جومونگ )
به همین دلیل آقای هوانگ هم خیلی دستپاچه هست
مدیرهای جدید میرسند و تصمیم میگرند که ابتدا از بخش های مختلف بخش های هنری و موسیقی دیدن کنند که برای شروع میرن سراغ قسمت سرود ملی
(تا اینجا در عکس زیر)


بعد هم مدیر دوم که مقام پایین تری داره (با بازی او یی در جومونگ) میاد و دست دونگ یی رو میگیره و بهش میگه باید باعث افتخار خانوادت باشه که بخوای من ازدواج کنی و دونگ یی هم دستش رو میکشه واون هم محکم تر دست دونگ یی رو میگیره تا این که
دونگ یی محکم تر از قبل دستش رو میکشه و شخص رو میندازه زمین
بعد هم اون شخص برای این که دونگ یی رو تنبیه کن تصمیم میگره در مقبل چشم همه دونگ یی رو با شلاغ مجازات کنه
اول به افراد حاضر دستور میده که بزننش و اون ها هم اطاعت نمیکنند و میگن قربان لطفا به ایشون رحم کنید و از مجازاتش بگذرید و او یی هم میگه که
اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه اطاعت نمیکنید؟
پس خودم تنبیهش میکنم (قبلا هم یک نفر از خدمتکاران قصر رو با شلاغ هاش فلج کرده بوده)
و تا میاد بزندش پدرش که مدیر اول هست میاد و میگه دست نگه دارید و به یکی از همراهاش میگه این دختر همونه؟اون هم میگه بله قربان و میگه ببرینش
و دونگ یی رو میبرن
(تا اینجا در عکس زیر)



دونگ یی رو میبرن پیش یکی از خدمتکارهای بانو جانگ که از قبل از طرف بانو جانگ دستور پیدا کرده بود تا ببینه اون کسی که برای بی گناهیش تلاش کرده کی بوده؟
اون رو میبرن پیش هم همون خدمتکار و بهش میگن برو آماده شو دونگ یی هم میره اماده میشه و اون 2 تا عکس پروانه هم از داخل صندوقش بر میداره
بانو جانگ در حالی که منتظره دونگ یی هست یک دفعه یاد اون حرف پیش گو میوفته که بهش میگه شما سایه ی اون خواهید بود
و هیچ شانسی در مقابل اون نخواهید داشت
که خودش هم از این که یک دفعه این حرف به یادش اومده تعجب میکنه و بعد هم بهش خبر میدن که دونگ یی رو آوردن
دونگ یی به بانو جانگ ادای احترام میکنه و بعد از این که میرن داخل اقامتگاه بانو جانگ دوباره در اونجا ادای احترام میکنه و بانو جانگ بهش میگه تو در چشمات برق خاصی داری و شجاعت در چهرت کاملا معلومه
که دونگ یی میگه من رو با این حرف هاتون شرمنده میکنید
(تا اینجا در عکس زیر)




و بعد بانو جانگ بهش میگه که تو از من به عنوان پاداش چی میخوای؟تو هر چی از من بخوای من بهت میدم
که دونگ یی میگه من از شما چیزی نمیخوام که بانو جانگ ناراحت میشه و میگه اگر تو از من یک چیز غیر ممکن میخواستی بیشتر خوشحال میشدم تا این که هیچ چیزی از من نمیخوای.
و بعد خدمتکارش میاد داخل و به بانو جانگ میگه که شما باید برای مهمونی داخل قصر آماده بشید و جانگ هم به خدمتکارش میگه که باشه لباس های من رو آماده کنو به دونگ یی هم میگه خیلی خوب میتونی بری
که دونگ یی تا میاد بره دوباره جلوی بانو جانگ تعظیم میکنه و میگه شما میتونید تنها خواسته ی من که برام خیلی مهمه رو برآورده کنید؟
که بانو جانگ تعجب میکنه و دونگ یی رو نشون میده که داره جلوی بانو جانگ تعظیم میکنه و بعد هم روی صورت دونگ یی سریال تموم میشه 

+ نوشته شده در  يکشنبه 20 اسفند 1391ساعت 15:50  توسط پارک جونگ سان 
برچسب :

 

درحال انتقال به صفحه جديد

خرید ساعت مچی|کد جاوا اسکریپت